این روزها از حوالیِ تو ، بوهایی به مشامم می رسد
نکند بوی خیانت جایش را به عطر خوشت داده باشد …
******
یک تلنگر هم کافی بود برای اینکه بشکنم
به هر حال ممنون از مشتت . . .
******
خـــدایـــــا . . .
از این به بعد به مخلوقاتت
یک مترجم ضمیمه کن
اینجا هیچ کس
هیـچ کـس را نمـی فهمد . .
******
با پرنده ی صبح شروع شد
تابید ، نور شد و سپاس گفت
صبح پرنده را بیدار کرد
شعر خواند . . .
نور آمد ، یار بیدار شد . . .
صبح بخیر خورشید من
******
من تو را هنوز مثل تمام شدن مشق شبم دوست دارم.
قهوه ی تلخ عشق را
شکر می ریزیم
من هم می زنم
تو هم می زنی
ناگهان تقدیر …
همه چیز را …
بر هم می زند…
******
جایی هست که دیگه کم میاری از اومدن ها , رفتن ها , شکستن ها . .. .
جایی که فقط میخوای یکی باشه
یکی بمونه
نره ، واسه همیشه کنارت باشه
من الان اونجام …..! … تو کجایی ؟
******
تـــو بـرو …
مــــن هــم بـرای اینـــکه راحـت بــروی می گـویــم:
” بــاشـد … بـــرو … خــیــالی نیـــسـت!!! ”
امـّــا
کیـــسـت که نــدانــد…
بی تـــو
تـــنـــهـا چیــــزی که هـسـت…
خیــــالِ تـــوست…
******
راستش را بخواهی از موقعی که رفتی هیچ چیز تغییر نکرده است …
من هنوز قهوه میخورم سیگار میکشم پیاده میرم …
هستم؛ اما تلخ تر بیشتر تنهاتر.
******