درد دارد
عاشقى مى کنم!
لج مى کنم!
بداخلاق مى شوم!
دست خودم نیست...
ساعت و زمان هم ندارد
تو که نباشى...
زندگى باید به کام من تلخ شود...!!
*
خاصیت دنیاست...
در اوج داشتن و خوشبختى؛
دلهره ى"از دست دادن"
پررنگ تر است.
*
دلم براى قدیم هاى یک نفر تنگ شده
این آدم جدید، دیگر دل مرا تنگ نمى کند
*
مى گویند هر رفتى...
آمدى دارد
یادت باشد
رفتى
ولى نیامدى!!
*
سیر شده ام بس که از آدمها زخم خورده ام
خدا خیرتان دهد
به من محبت دروغین تعارف نکنید
من سیرم
*
پنجره ها کلافه اند از سنگینى نگاه
منتظرم
اگر نمى آیى
اینقدر پنجره ها را زجر ندهم
چشمهایم به جهنم...
*
الهى تو چه بى انتها مى بخشى
و ما چه حسابگرانه تسبیح مى گوییم
*
خدایا
عمرى به نادانى از تو ترسیدم
امروز به دانایى از اعمال خود!
*
من به تو بستگى دارم
حال من را
از خودت بپرس
کاش مى دانستم ،حکمت این روزگار چیست
که روز به روز تو یوسف تر میشوى
و من یعقوب تر...
*
هر آهنگى که گوش میدهم
به هر زبانى که باشد
بغضم را مى شکند...
نمى دانم...
بغضم به چند زبان زنده دنیا مسلط است..!
هم بازى قدیم
چشم نگذار
آن قدر دورم که با شمردن همه ى اعداد هم پیدایم نمیکنى!!!
*
انصاف نیست،
که دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم هاى تکرارى را روزى صد بار ببینیم...
و آنقدر بزرگ باشد که نتوانیم آن کسى را که میخواهیم حتى یک بار ببینیم!
*
عجیب درگیر اقلیم چشمانم شده ام
تا دلم هواى بودنت را میکند
باران میگیرد
*