سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زدم به بی خیالی ، چیزی هم نشده ها ولی وایسادیم افسر بیاد …

پلیسه به یارو میگه گواهینامه داری ؟
برگشته میگه بزار داشبوردو ببینم شانس بیاری که داشته باشم ، کارت راه بیفته …

این روزا آدم جرات نداره با یکی درد و دل کنه ؛ یارو تا بهت ثابت نکنه از تو بدبخت تره ولت نمیکنه !

اشـک ها قطـره نیستنـد ، بلکه کلماتى هستنـد که مى افتند فقط به خاطـر اینکه پیـدا نمی کنند کسى را که معنى کلمات را بفهمـد …

خدایا دستت را از روی Space   بردار …
بس نیست این همه فاصله ؟

هیچ عینکی دوری تو را نزدیک نمی کند !

هرجا سخن از اعتماد است نام دل بینوای من میدرخشد …

هنوز دلخوشم به “خدا نگهدارت”
اگر نمی خواستی برگردی اصراری نبود که خدا مرا نگه دارد !!!

انصاف نبود رفتنت با خودت باشد ، فراموش کردنت با من …

تمام غزل هایم را سرودم که خداحافظیت را نبینم ؛ افسوس ، بی خداحافظی رفتی !

روزهای تعطیل سخت تر می گذرد زیرا که میدانم وقت داری به من بیندیشی ولی نمی اندیشی …

آرزو هایم هوایی میشوند ، به باد میروند ، دود میشوند !
حس میکنم معتاد حسرت هایم شده ام …

خسته شدم بس که زخم خوردم …
تو دیگر باور کن ؛ سیرم !

هرکی‌ یه مدل اشتباه می‌کنه ؛ یکی‌ سرش به سنگ می‌خوره یکی‌ دلش …

من اینجا بی تو می سوزم و تو آنجا با او می سازی …
بین ما فقط یک حرف فاصله است !

اشک هایم را در صندوقچه چشمانم نگه میدارم تا در هنگام نبودنت منت باران را نکشم …

خدا تو را برای عاشقانه زیستن به من نداد ، برای شاعرانه زیستن ز من گرفت …

نمایشگاه زده ام ، بیا و تماشا کن …
تمام روزهای نبودنت را آه کشیده ام و با حسرت قاب گرفته ام …


 




تاریخ : شنبه 91/6/18 | 12:15 عصر | نویسنده : موسی صادقی | نظرات ()
.: Weblog Themes By VatanSkin :.