سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*غضنفر ،سرشو با شامپو بدون آب میشسته ؛ میگن چرا آب نمی ریزی ؟!
میگه :آخه روش نوشته برای موهای خشک !

*غضنفر نذر میکنه اگه دانشگاه قبول شد ، مادر زنشو پیاده بفرسته کربلا !

*یکی از غضنفر می پرسه : این خیابون کجا میره ؟ میگه : وا... من چهل ساله
تو این خیابون زندگی میکنم تا حالا ندیدم جایی بره !

*غضنفر تو قهوه خونه 15 تا فنجان چای میخوره ؛ قهوه چی میگه : خسته نشدی ؟!
غضنفر میگه :آره خسته شدم ،یه چای بیار تا خستگیم در بره !

* به غضنفر میگن اسم یه پیامبر را نام ببر .   میگه : " سوج " ! 
میگن اینو از کجا آوردی ؟! میگه پشت اتوبوس نوشته بود " یا سوج " !

*به غضنفر میگن در رو ببند ، هوای بیرون سرده ؛ میگه : مثلا اگه من
در رو ببندم هوای بیرون گرم میشه ؟!

*به غضنفر میگن دانشگاه نمیری ؟ میگه : اگه مسافر بخوره چرا که نریم !

*به غضنفر میگن از چه تیمی خوشت میاد ؟ میگه : قربون جدش برم " آ سید میلان !!

*از غضنفر می پرسن :چرا شما به " ق " میگین " گ " ؟!
میگه : اون گبلن گبلنها ، گدیم گدیمها میگفتیم ، حالا دیگه نمیگیم !

* عروس غضنفر رفت گل بچینه ، شهرداری گرفتش !

*غضنفر " بلال " میخوره ، تا یک هفته اذان میگه !

*غضنفر : آقا نوشابه خانواده دارین ؟
مغازه دار : بله .       غضنفر : به مجردها هم میدین ؟!

*غضنفر به زنش میگه همه پرده ها رو بکن ؛ زنش هم همه پرده ها رو می کنه !
غضنفر میگه : حالا بیا بشین میخوام بی پرده باهات صحبت کنم !!




تاریخ : پنج شنبه 89/3/27 | 7:42 عصر | نویسنده : موسی صادقی | نظرات ()
.: Weblog Themes By VatanSkin :.