دل آرام را بی تاب میکنی! دل بی تاب را آرام !
آخرش نگفتی: تو ، دردی یا درمان ؟
***
لباسی را که از تنت در میاری و بی توجه پرتش می کنی
من آرزوی بوییدنش را دارم . . .
***
آدمها تنها که نـباشند، میروند ، تنها که مـیشوند ، برمیگردند . . .
***
در برکه ی آرام تو حتی مهتاب / صد بار ز خورشید شده والاتر
***
ای چشم تو از هرچه غزل گیراتر / لبخند تو از خنده ی گل زیباتر
تو هیچ وقت خیاط خوبی نخواهی شد ! ببین باز هم دلم را تنگ کرده ای !
***
لنگه های چوبی در حیاطمان گرچه کهنه اند و جیر جیر میکنند
محکمند …
خوش به حالشان که لنگه ی همند . . .(حسین پناهی)
***
وقتی لبخند به دنبال جایی برای نشستن است ، آرزو دارم در آن نزدیکی ها باشی . . .
***
تو سراپا ادعایی عزیزم
انکار نکن!
دوستیت را چشیدم طعم کشک میدهد !
***
راضی ام حراج هر هفته ی بازار دلت من باشم . . .
***
تو هم این روزها این شایعه را باور کردی که من بی تو می میرم؟!
***
مرور قصه ی دل کافی ست . . .
***
برای پیش تو بودن”بلیط ” لازم نیست
” درد ” را از هر طرفش بخوانی درد است
دریغ از “درمان” که عکسش ” نامرد ” است . . .
***
من “تــــــو” را به دلم قول داده ام
نگذار بد قول شوم . . .
***
آه گراهام بل
کاش اختراع نمیکردی تلفنی را که زنگ نمیزند . . .
***
سخت ترین فعلی که برایت به سادگی صرف کردم ، عمرم بود . . .
***
فرقی نمیکنه که به اندازه دل یک گنجشک دوستت داشته باشم یا به اندازه دل فیل
مهم اینه که به اندازه یک دل دوستت دارم . . .